سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فاسا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پرونده هسته‌ای ایران همچنان مفتوح است و کشورهای موسوم به پنج به‌علاوه یک در حال مذاکره برای برداشتن قدم‌های بعدی در جهت واداشتن ایران به دست کشیدن از چرخه سوخت هسته‌ای هستند.

علیرغم آنکه شواهد همگی دال بر آن است که میزان غنی سازی اورانیوم در تاسیسات نطنز بیشتر از 4‌درصد نیست، اما تلاش برای نشان دادن ایران به‌عنوان کشوری که تهدید عمده برای کشورهای اروپایی و آمریکایی و بلکه تمام جهان است، از سوی مقامات آمریکایی، اسرائیلی و اروپایی و به تبع آن از سوی رسانه‌های بانفوذ ادامه دارد.

این چنین است که دو مسیر پا به پای یکدیگر در برابر توسعه ایران در حال پیشروی است. ابتدا تحریم‌های اشاره شده در قطعنامه‌های صادره از شورای امنیت ملل متحد به‌خصوص قطعنامه‌های 1737 و 1747، و دیگری تلاش آمریکا برای مهار ایران و تحریم‌های فرامرزی این کشور به ویژه در بخش‌های مالی و بانکی و همچنین در صنعت نفت و گاز و بخش‌های پژوهشی کشور.

گرچه امیدواری برای پایان یافتن منازعه هسته‌اى ایران و غرب و رسیدن به یک راه حل بهینه مبتنی بر حفظ استقلال و حقوق ایران و همچنین رفع نگرانی کشورهای دیگر باقی است، اما به نظر می‌رسد که بحث در مورد تدوین استراتژی‌های اقتضایی و بررسی راه‌های مواجهه با تحریم‌ها و تضییقات تحمیلی از نوع بین‌المللی و در برابر فشارهای آمریکا ضروری باشد. در این مقاله به اختصار در مورد رفتار دولت آمریکا با ایران در ماه‌های اخیر می‌پردازم.

ایالات متحده آمریکا از ابتدای پیدایش نفت در خاورمیانه در روابط خود با ایران دارای حساسیت ویژه و منحصر بفرد بوده است. این حساسیت گاه به‌صورت نزدیکی فوق‌العاده دو کشور خود را نشان داده است، مانند اظهار آمادگی مشارکت شرکت آمریکایی نفتی سینکلر در توسعه میادین نفتی ایران در کناره دریای خزر در 1300 شمسی با پیشنهاد توافقی مبتنی بر اختصاص 50‌درصد سود آن به ایران در زمانی‌که حداکثر سودی که شرکت مختلط نفت ایران و انگلیس به ایران می‌داد 15درصد بود. یا مانند همکاری‌های ایران و آمریکا پس از اشغال این کشور در 1320 در قالب کمک‌های اصل چهار و بخشی از طرح مارشال. یا مانند همکاری‌های سیاسی، امنیتی و نظامی دو کشور پس از کودتای 28 مرداد 1332 در قالب تشکیل ساواک، ایجاد پیمان بغداد و سنتو، و قرارداد همکاری‌های نظامی مابین دوکشور در 1339، یا برنامه توسعه ایران در چارچوب یک مدل آمریکایی از بهمن 1341 و سرمایه‌گذاری‌های کلان آمریکا در ایران از 1349.

اگر آمریکا و ایران در همکاری با یکدیگر گوی سبقت از دیگران ربوده‌اند، در دشمنی نیز شدت و حدت ویژه‌ای داشته‌اند. تلاش انگلیس برای مبارزه با نهضت ملی شدن نهضت نفت ایران آنگاه به نتیجه رسید که دولت برخاسته از حزب دمکرات در واشنگتن جای خود را به دولت جمهوریخواه تندرو آیزنهاور داد و آنگاه برنامه سرنگونی دولت دکتر مصدق به ثمر رسید. یا شلیک موشک به هواپیمای مسافربری ایران در خلیج فارس توسط ناو وینسنس در 12 تیر 1367 که بروز نوعی دشمنی با ایران در حال جنگ با عراق بود که ایران باید پیام آن را درک میکرد.

استراتژی بلندمدت آمریکا در برابر ایران اگر اضمحلال و براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران نباشد، حداقل مهار و کنترل آن است که در منطقه قدرت اول نباشد. در این زمینه مباحث متعددی مطرح است، اما ساده‌ترین آن به این موضوع باز می‌گردد که منطقه ایران کدام است؟ ایران وابسته به منطقه خاورمیانه، خلیج فارس، آسیای جنوب‌غربی، آسیای غربی، قفقاز، دریای خزر و آسیای مرکزی است و به‌خوبی پیداست کشوری که مقسوم علیه مشترک این مناطق باشد، بالقوه تا چه اندازه می‌تواند تاثیر‌گذار و پرنفوذ باشد.

در دوران پس از انقلاب اسلامی ایران و پیدایش جمهوری اسلامی به‌نظر می‌رسد که در حال حاضر در منحنی سینوسی روابط ایران و آمریکا ما در نزدیکی پائین‌ترین و یا خصمانه‌ترین نقطه هستیم. در چنین حالتی ایالات متحده آمریکا برای مدیریت روابط خود با ایران به مجموعه‌ای از چشم‌انداز، ماموریت، راهبردها، سیاست‌ها و برنامه‌های عملیاتی رسیده است. این مجموعه دارای روابط نظام مند با یکدیگر است، اگر چه به‌ظاهر اجزای آن در تباین با یکدیگرند.

در عین حال که پیاده کردن برنامه‌های فوق، مسئولیت همه نهادهای اداری و نظامی سیستم سیاسی آمریکاست اما برای آنکه به‌صورت روزانه این کار پی‌گیری شود، افرادی در سطح عالی مدیریت در بخش‌های سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی آمریکا مسئولیت روزانه اجرای سیاست‌های فوق را علیه ایران به عهده دارند.
به‌نظر من این مجموعه دارای راهبردهای زیر است:

ایجاد اجماع جهانی علیه ایران

این کار از طریق فعالیت‌های دیپلماتیک در شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای، شورای امنیت ملل متحد و همچنین جریان‌هایی نظیر اجلاس سران گروه8، اتحادیه اروپا و اجلاس کشورهای اروپایی و آسیایی انجام می‌شود.

افزایش تحریمهای مالی و پولی

یکی از مهمترین راهبردهای آمریکا در مبارزه علیه ایران، استفاده از نهادهای مالی جهانی و بین‌المللی است. نفوذ آمریکا در بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول، ایران را از دریافت‌ وام‌های موثر بلندمدت محروم نموده بود. اینک آمریکا به‌دنبال متوقف ساختن همکاری بانک‌های خصوصی و همچنین اعتبارهای دولتی با دولت ایران و شرکت‌های ایرانی است.

ناامن کردن جهان برای مقامات ایرانی

مجازات‌های هدفمند آمریکا علیه ایران دارای بخش قابل توجهی در مورد مقامات ایرانی است. یکی از روش‌های مقابله با فعالیت‌های مقامات ایرانی، ایجاد موانعی است که به‌صورت حقوقی و یا روانی از تحرک آنان در صحنه جهانی بکاهد.

حمله نظامی

آمریکا از لحاظ نظامی قویترین کشور جهان است و تصمیم‌گیران واشنگتن هزینه‌ها و مزیت‌های برتری نیروی نظامی را برای آن تحمل می‌نمایند تا از آن در موقع مقتضی استفاده نمایند. یکی از تئوری‌های آمریکا پس از حادثه 11 سپتامبر 1991 جنگ پیشگیرانه علیه کشورها و یا گروه هایی است که ممکن است در آینده تهدیدی علیه آمریکا شوند. گرچه این روش با منشور ملل متحد و همچنین بخش هایی از حقوق بین الملل مورد اجماع دانشمندان در تضاد است، اما آمریکا با همین نظریه به جنگ با کشورهایی در جهان اسلام رفته است.

علیرغم تاکید دولت جرج بوش بر رویکرد دیپلماتیک در مقابل ایران، مانورهای نظامی واشنگتن احتمال مواجهه تسلیحاتی میان دو کشور را افزایش داده است. ورود سه ناو جنگى آمریکایی به خلیج فارس نشان دهنده آن است که آمریکا تنها به مذاکره فکر نمی‌کند، بلکه در کنار آن به استفاده از نیروی نظامی نیز توجه نشان می‌دهد.

مذاکرات سیاسی

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دولت‌های مختلف در واشنگتن مایل به مذاکره سیاسی با جمهوری اسلامی ایران بوده‌اند و دراین راه سرمایه‌گذاری‌های فراوانی نموده‌اند. اما در مقابل دولت‌های ایران از این کار سرباز می‌زدند.
با افزایش مشکلات آمریکا در عراق و کشته شدن سربازان این کشور به‌صورت روزمره، آمریکا احساس نمود که بدون برنامه‌ریزی همه جانبه جهت حفظ امنیت عراق که شامل همکاری‌های امنیتی و نظامی با همسایگان عراق نیز باید باشد، ثبات در عراق امکان ناپذیر است. بدون تردید مهمترین و پررفت و آمدترین مرز عراق با همسایگان خود در بخش شرقی این کشور و در همسایگی ایران است. ژئوپلتیک این دو کشور به‌گونه‌ایست که اکثریت جمعیت عراق در بخش شرقی این کشور ساکن است و به‌لحاظ مراودات و فرهنگ عمومی مردم عراق با ایرانیان نزدیک هستند.

اولین بار ایران در اسفند 1384 به درخواست آمریکا برای مذاکره در مورد عراق پاسخ مثبت داد، اما این کار تا 17 اردیبهشت 1386 به تعویق افتاد. دراین مدت آمریکا در ادامه سیاست‌های دیگر خود علاوه بر نشان دادن برخی از جنبه‌های نظامی علیه ایران، 5 ‌نفر از ماموران جمهوری اسلامی را در اربیل و چند تن را در بغداد دستگیر نمود. به‌نظر می‌رسد که آمریکا در اصرار خود به مذاکره با ایران و ارسال درخواست کتبی دراین زمینه به‌دنبال آن بود که طرز تلقی و عقاید دولت احمدی‌نژاد را از نزدیک بشناسد و آن را تحلیل نماید. یعنی با کسانی آشنا شود که تاکنون به آنها دسترسی کمتری داشته است.

واقعیت آن است که آمریکا از مذاکره نیز هدف مهار ایران را در سر دارد. تا این جا ایران با هوشیاری در مذاکره شرکت نموده و هم از مهار خود جلوگیری نموده است. سفیر ایران در عراق در این مذاکره پخته عمل نموده است و حتی در میان بهت آمریکایی‌ها پیشنهاد یک کمیته سه جانبه برای بررسی امنیت عراق با شرکت کارشناسان ایرانی، عراقی و آمریکایی را داده است. این مذاکرات اثر شکلی مثبت بر هر دو طرف یعنی ایران و آمریکا گذارده و می‌گذارد. نیروی سوم یعنی کشورهای عرب منطقه و اسرائیل از این مذاکرات نگران هستند و مخالف بهره بردن ایرانی‌ها از آن هستند.


نفوذ در داخل کشور

کشور آمریکا به‌عنوان تنها ابرقدرت باقی مانده در صحنه بین‌المللی دارای نقاط قوت متعددی است که دولت این کشور برای پیشبرد سیاست‌های خود از آنها استفاده می‌کند. دولت آمریکا در تلاش برای رسیدن به اهداف خود در صحنه جهانی از فرهنگ و دانش تولیدی در جامعه آمریکا استفاده و از این راه در جوامع دیگر نفوذ می‌کند. اینکه این نفوذ مشروع است یا نه بحث دیگری است، اما واقعیت آن است که وجود دارد. خانم رایس یک بار گفته بود که در دهه هفتاد میلادى بیش از 200هزار دانشجوى ایرانى در آمریکا مشغول تحصیل بودند و اکنون این تعداد به کمتر از 2هزار نفر رسیده است. بدون تردید از نگاه سیاسى این به معناى کمتر شدن نفوذ آمریکا در صحنه داخلى ایران است.

فعالیت هایی که مستقیما اقشار و طبقات دیگر کشورها را هدف قرار می دهد در یک معاونت خاص در وزارت امور خارجه آمریکا تحت عنوان دیپلماسی عمومی پی گیری می شود. مدل فعالیت آمریکا در مورد نفوذ در جامعه ایران ملهم از تجربه نسبتا موفق این کشور در دوره فروپاشى اتحاد شوروى است. فعالیت دیگر آمریکا در ایران دامن زدن به تفاوت‌هاى قومى و نژادى و فعالیت در جهت پیشبرد اقدامات واگرایانه و نهایتا تجزیه‌طلبانه در مناطق مختلف ایران است.

ایجاد بلوک خاورمیانه‌ای متشکل از اسرائیل و کشورهای عربی

بخشی از راهبرد بزرگ آمریکا در مورد ایران به شکل‌گیری یک نیروی سوم در میان کشورهای عربی و منطقه‌ای باز می‌گردد که با نفوذ روزافزون ایران در خاورمیانه به‌صورت ذاتی مخالفند. انگیزه سرمایه‌گذاری در چنین محوری به تشیع ستیزی در میان کشورهای سنتی عرب باز می‌گردد. از طرف دیگر اسرائیل نیز در مواجهه با یک ایران اتمی کابوسی را تصور می‌نماید که برای رسیدن به نظر مشترک حاضر است از برخی اختلافات خود با محور قاهره، رام‌الله، امان، ریاض و ابوظبی بگذرد.

اینک کاخ سفید در پی ایجاد یک ائتلاف با شرکت اسرائیل و دولت‌های عرب است تا راهی برای مقابله با ایران و متحدان او در منطقه پیدا کند. در این داستان جدید نقش ایران به عنوان بزرگترین تهدید منطقه‌ای علیه آمریکا و یکی از عوامل اصلی بی‌ثباتی موجود در عراق تعریف می‌شود، هر چند برای بهره‌گیری از کمک حکومت‌های اقتدارگرای عرب سنی در برابر ایران دولت بوش باید بتواند یک راه حل سریع برای بحران فلسطین پیدا کند.

امروز در افغانستان و عراق افرادی حکومت می‌کنند که به گونه‌اى دیگر نسبت به ایران و ایرانیان فکر مى‌کنند. به‌جای صدام حسین، رئیس جمهوری در عراق حکومت می‌کند که به دانستن زبان فارسی افتخار می‌کند و در دوستی با ایرانیان سابقه‌ای دیرینه دارد. بیشتر اعضای کابینه و پارلمان عراق حتی سال‌ها در ایران زندگی کرده‌اند و فرزندانشان در مدارس تهران درس آموخته‌اند.

به‌هرحال امروز موازنه قدرت آشکارا به نفع ایران تغییر یافته و این چیزی است که نه با سیاست سنتی آمریکا در خاورمیانه سازگار است و نه مطلوب کشورهای عربی است. با فروکش کردن غبار ناشی از جنگ افروزی مغرورانه آمریکا در خاور میانه، اکنون حقیقت شرایط منطقه آشکارشده است.

روحیه رهبران عرب با تجاوز آمریکا به عراق و مخصوصا با اعدام صدام حسین تضعیف شده است؛ وجهه اسرائیل با توقف در برابر حزب‌الله لطمه دیده است و ترکیه نیز عملا نفوذی در خاورمیانه ندارد. نتیجه آنکه ایران به هژمون منطقه‌ای تبدیل گردیده و حوزه نفوذ خود را به‌طور قابل توجهی در عراق و لبنان و فلسطین و افغانستان گسترانده است.

راهکارهایی برای ایران

در برابر چنین راهبردهای پیچیده و در عین حال بنیان برافکن آمریکا برای ایران و برنامه‌ریزی مبتنی بر بودجه و زمان مشخص به‌نظر می‌رسد که نظام سیاسی ایران باید برای حفظ ایران، بقای خود و رسیدن به دوره توسعه پایدار دارای راهکارهای متعدد، متفاوت از لحاظ مدت و همچنین برنامه‌ریزی اقتضایی باشد. ذیلا به چند مورد مهم از دیدگاه خودم اشاره می‌نمایم:

الف: برنامه‌ریزی برای ادامه مذاکرات

مذاکرات برای ایران در دو سطح قابل پی‌گیری است. اول در سطح انرژی هسته‌ای و دوم عراق. ایران تاکنون در روند مذاکرات با محوریت عراق موفق بوده است. درمورد مذاکرات هسته‌ای نیز در دو بخش امکان ادامه مذاکره وجود دارد. اول در بخش پنج عضو دائم شورا به‌علاوه آلمان.

به‌نظر می‌رسد که نماینده گروه پنج بعلاوه یک یعنی خاویر سولانا به‌دنبال رسیدن به یک راه حل آبرومند برای هر دو طرف یعنی ایران و طرف دیگر است. بخش دوم به مذاکرات ایران و آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای باز می‌گردد.

مروری بر کارنامه محمد‌البرادعی نشان می‌دهد که اگر چه او در مقاطعی واقعیت را آنطور که باید و شاید نگفته است، اما در یک نگاه کلی او معتقد است که ایرانیان در فعالیت‌های هسته‌ای خود به‌دنبال ساخت سلاح هسته‌ای نیستند و تنها ممکن است در امور متعارف خود تخلفات جزیی از جمله عدم گزارش به آژانس را داشته باشند. اگر از تهران به جهان نگاهی بیفکنیم، جهان به پنج بخش تقسیم می شود:

-آمریکای شمالی و اسرائیل
-اتحادیه اروپایی
-روسیه و کشورهای به‌جامانده از شوروی
-چین و هند
-کشورهای جهان سوم از جمله کشورهای عربی

در ارتباط با پرونده هسته‌ای ایران به‌صورت روشن آمریکای شمالی مخالف هرگونه برون رفت معقول و صلح‌آمیز ایران از این بحران است.

در این میان به نظر من ایران می‌تواند بر تعامل خود با اروپا در مورد پرونده هسته‌ای سرمایه‌گذاری نماید.


تکیه بر روابط عمومی

روابط عمومی به معنای مدیریت کردن ارتباطات خارجی یک سازمان برای ایجاد تصویر مثبت از آن سازمان است. این کار به هر واحد از جمله یک کشور اجازه می‌دهد که موفقیت‌های خود را در میان دیگر جوامع شایع سازد، شکست‌های آن کشور را کوچک جلوه دهد و تغییرات درحکومت و جامعه را برای دیگران توضیح دهد، به نوعی که افراد به طرفداری از آن کشور و یا حکومت تمایلی در ذهن خود احساس نمایند.

گرچه روابط عمومی رشته جدیدی است که در تجارت و سیاست کاربرد فراوانی دارد، اما بقول "ادواردبرنایز" بشر از ابتدای تمدن همواره سه عنصر از روابط عمومی یعنی اطلاع دادن به مردم، ترغیب کردن مردم و آشنا کردن مردم با مردم در جوامع اولیه را استفاده می‌کرده است. هم‌اکنون ما با صنعت روابط عمومی روبه‌رو هستیم.

صنعتی که میلیاردها دلار گردش مالی داشته و تعداد زیادی از شرکت‌ها، رسانه‌ها، استراتژیست‌ها، خبرنگاران، و سیاستمداران را در بر می‌گیرد. یکی از بزرگترین دستگاه‌های روابط عمومی کمیته روابط عمومی اسرائیل و آمریکا (ایپک) است که سعی می‌نماید که نفوذ در میان تصمیم‌گیران آمریکایی را افزایش داده و جامعه آمریکا را در مورد کمک به اسرائیل تحت تاثیر قرار دهد. اما دیگر کشورها نیز در حد خود در این زمینه‌ها فعال هستند. در چنین فضایى ایران از این گونه ابزارها بهره‌اى نمى‌برد.

منطقه‌گرایی

ایران از مزیت ژئوپلیتیکی منحصر به‌فردی بهره می‌برد. ایران عضوی از مجموعه کشورهای خاورمیانه است و در عین حال بخشی از زیر مجموعه آسیای جنوب‌غربی و همچنین عضوی از گروه کشورهای خلیج فارس و دریای خزر و در عین حال در بخش آسیای مرکزی بزرگ که تعریف جدیدی از همان منطقه خراسان بزرگ تاریخی است جای می‌گیرد.

تا قبل از فروپاشی اتحاد شوروی ایران تنها از مزیت‌های خود در خلیج فارس و خاورمیانه استفاده می‌کرد. در فردای دسامبر 1991، به یکباره فرصت‌های متعددی در شرق، شمال شرق و شمال غرب کشور بر روی ایران گشوده شد. 10‌کشور جدید در قفقاز، آسیای مرکزی و کناره خزر به یکباره به ایران موقعیت جدیدی در همکاری‌های خود با کشورهای همسایه‌اش بخشیدند و نگرانی‌های امنیتی ایران ناشی از همسایگی با یکی از ابرقدرت‌های جهان را کاملا منتفی کرده اند.

اگر نگاهى به موقعیت جغرافیایى ایران بیفکنیم، متوجه خواهیم شد که ایران واسطه‌اى مابین دو منطقه مشحون از انرژى در جهان یعنى خلیج فارس و دریاى خزر است. در محیط پس از جنگ سرد، ایران به‌صورت یک قدرت منطقه‌اى در آسیاى جنوب‌غربى پدیدار گشت و در حالى‌که از لحاظ ژئو‌استراتژیک اهمیت خود را ارتقاء داد، در دو منطقه بزرگتر یعنى خاورمیانه و آسیاى مرکزى و قفقاز نفوذ خود را افزایش داد. در هر منطقه، سیاست‌هاى ایران مشخص کننده نیازهاى اقتصادى و امنیتى ایران بود. و به همین دلیل سیاست‌هاى ایران گاه در بخش دوجانبه با کشورهاى مناطق موصوف با سیاست‌هاى چند جانبه ایران در همان مناطق همپوشانى داشت. در جنوب روابط جدید ایران با عربستان سعودى، قطر و اخیرا امارات عربى متحده نشان از نگرش جدید سیاست خارجى ایران به کشورهاى مزبور دارد. در آسیاى مرکزى، ایران به‌صورت کلى مایل به انکشاف روابط از طریق سیاست‌هاى چند جانبه است.

مورد مشخص آن تشویق کشورهاى این منطقه به پیوستن به سازمان همکارى‌هاى اقتصادى (اکو) است. در همین زمینه مى‌توان گفت در حالى‌که محرک ایران براى همکارى‌هاى خود با کشورهاى آسیاى مرکزى و قفقاز همچنان اقتصادى است، در جنوب، دلیل اصلى همکارى‌هاى ایران در خلیج فارس، محرک‌هاى امنیتى ناشى از حضور سربازان آمریکایى در منطقه مى‌باشد.

ایران در سال‌های پس از انقلاب اسلامی موضوع منطقه‌گرایی را به‌شدت دنبال نموده است. این سیاست در مجموعه اهداف، راهبردها و سیاست‌های خارجی ایران منطبق با اهداف سیاست خارجی ایران منعکس در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است. رجحان روابط با همسایگان، کشورهای مسلمان و کشورهای در حال توسعه همگی در چتر منطقه‌گرایی ایران قابل جمع شدن است. در سال‌های آینده نیز همچنان منطقه‌گرایی از استراتژی‌های عمده دستگاه سیاست خارجی ایران می‌تواند باشد. اتخاذ راهبردهای مبتنی بر منطقه‌گرایی باعث تضمین توسعه درازمدت ایران و کم شدن آثار تحریم کشورهای بزرگ می‌گردد.

نگاه آسیایی

ایران در سال‌های انتهایی قرن بیستم نگاه ژرف‌‌تری به کشورهای ماوراء همسایگان جدید انداخت و عمق استراتژیک خود را در همکاری با کشورهای آسیایی یافت. چین، هند، مالزی و اندونزی کشورهایی بودند که با توجه به هویت آسیایی خود، جمعیت فراوان، رشد سریع و پیشرفت در بخش‌های صنعتی و تکنولوژیک توجه ایران را جلب نمودند. همچنین در سال‌های اول قرن بیست و یکم به تدریج بازار تقاضای انرژی به‌صورت کلی و سوخت‌های فسیلی به‌صورت خاص از اروپا و آمریکا به شرق متمایل گردید و با توجه به نیاز فزاینده به نفت و گاز در کشورهای چین، ژاپن و هند، ایران تعادل عرضه و تقاضا را در تعامل بیشتر با کشورهای آسیایی دید.

گرایش به کشورهای آسیایی می‌تواند به ایران این مجال را بدهد که اولا برنامه‌ریزی برای استفاده از ظرفیت همکاری با کشورهای شرقی و شمالی خود برای روزهای سخت را در ذهن داشته باشد و ثانیا از پتانسیل این کشورها برای مقابله با تحریم‌ها و تهدیدات استفاده نماید. اکنون استفاده از امکانات دریای خزر، آسیای مرکزی و قفقاز می‌تواند به‌عنوان مکمل و یا بدیل‌هایی برای مجاری سنتی ارتباط ایران در خلیج فارس و از طریق ترکیه مد نظر باشد.

این تغییر با اشتیاق کشورهایی مانند چین برای استفاده از راه‌های جدید برای تامین انرژی و دسترسی به بازارها جدید
برای کالاهای چینی همزمان است. چین سال‌هاست که نگران تک مسیر بودن ورود نفت خام و گاز مایع از طریق اقیانوس هند است که در تنگه مالاکا نظارت و دخالت احتمالی نیروهای آمریکایی مستقر در منطقه را به‌همراه دارد. استفاده از خطوط لوله جدید از روسیه و قزاقستان به چین و در ماورای کوه‌های هیمالیا، هندوکش، تین‌شن و پامیر که دور از دسترس نیروها و نظارت آمریکاست، امنیت انرژی را برای چین بهتر می‌سازد. چینی‌ها امیدوارند که خط لوله‌ای نیز از ایران و یا دریای خزر از طریق خشکی به بخش‌های غربی چین برسد. بازار مصرف در کشورهای افغانستان، آسیای مرکزی و ایران نیز آنقدر جذاب است که هزینه ایجاد راه‌های جدید از سینگیانگ به سمت قرقیزستان، قزاقستان، تاجیکستان، افغانسان و پاکستان به سمت غرب را اقتصادی می‌سازد.

بنابراین دلایل برای همگرایی مابین ایران وکشورهای آسیایی در چارچوب توافقاتی مانند شانگهای، اکو و سازمان همکاری و امنیت در آسیا مبین این حقیقت است که این یک بازی برد-برد است.

همکاری بیشتر با سازمان همکاری شانگهای

کشورهاى روسیه، چین، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان در سال ????? سازمانهمکارى‌هاى شانگهاى را براى تقویت محور همکارى‌هاى خود تاسیس کرده و سپسازبکستان به عنوان عضو دائم و کشورهاى ایران، هند، پاکستان و مغولستان به عنوان ناظر به آن پیوستند. همچون هر سازمان دیگری این سازمان نیز دارای اهدافی است که مشترکا توسط اعضاء دستیابی به آنها پی‌گیری می‌گردد.

این اهداف عمدتا امنیتی و سپس سیاسی و در درجات بعد نظامی و اقتصادی است. در عین حال هرکدام از اعضاء و ناظرین این سازمان اهداف مخصوص به خویش نیز از اشتراک خود با دیگران در این سازمان دارند. واقعیت آن است که این سازمان در سال‌های اخیر موفقیت‌های شایان توجهی در زمینه مقابله با جهان تک قطبی، مبارزه با مواد مخدر و تروریسم به‌دست آورده است. مناسب است ایران همکاری‌های خود را با سازمان شانگهای گسترش دهد. پیش نیاز چنین کاری عضویت کامل ایران در این سازمان است.

توجه دوباره به دریای خزر

دریای خزر به‌صورت کلی دارای پنج شاخصه است. اول ذخائر انرژی قابل توجه داشته و دوم برای حمل و نقل و کشتیرانی یکی از راه‌های‌های اصلی جهان در مسیر شرق به غرب و شمال به جنوب است. سوم دارای آبزیان زنده معتنابه و متنوع است و چهارم محیط زیست یگانه و شکننده‌ای دارد و آخر آنکه با نگاه ژئوپلیتیک این دریا بخشی از قلب زمین است و تسلط بر آن به معنای دسترسی به مناطق مختلف از جمله آسیای مرکزی و قفقاز است.
ذخائر انرژی در دریای خزر از دو مشخصه برخوردارند. اول آنکه این ذخائر به بازارهای تقاضای انرژی‌های هیدروکربوری نزدیک‌اند. مثلا منابع نفت و گاز خزر به بازارهای کلاسیک نفت و گاز مانند کشورهای بازار مشترک اروپا نزدیکند.

همچنین اعضای جدید اتحادیه اروپایی مانند مجارستان، لهستان، کشورهای بالتیک و کلا 12 عضو جدید اتحادیه اروپایی از اروپای مرکزی و شرقی نیاز بیشتر به انرژی برای رسیدن به توسعه‌ای همپای کشورهایی مانند آلمان و فرانسه را احساس می‌نمایند و نزدیکترین ذخائر نفت و گاز ثابت شده نسبتا دست نخورده در همسایگی آنان در حوزه خزر و در کشورهایی مانند روسیه، ایران، آذربایجان، ترکمنستان و قزاقستان است.

همچنین غول‌های آسیایی نوظهور مانند چین و هند که مرکز ثقل تقاضای انرژی را از غرب به شرق و از اقیانوس اطلس به آسیا کشانده‌اند، نیز در همسایگی آسیای مرکزی و خزر قرار دارند. مشخصه دوم ذخائر دریای خزر آن است که علیرغم نزدیکی به بازارهای مصرف، نفت و گاز استخراجی به‌راحتی قابل عرضه در مناطق تقاضا نیست.

باوجود آنکه از قفقاز تا اروپای شرقی راهی نیست و یا قزاقستان با چین دارای مرز طولانی است اما جغرافیای منطقه به نوعی است که مسیرهای آبی در این بخش از جهان بسیار کم است و دسترسی به دریای‌های آزاد برای اغلب کشورهای منطقه تنها از طریق کشورهای واسطه امکان پذیر است.

در میان کشورهای حاشیه دریای خزر همه آنها نسبت به استفاده از همه ظرفیت‌ها و موقعیت‌ها یکصدا هستند و تنها ایران‌ است که به‌دلایل سیاسی و تحریم آمریکا نتوانسته است از فرصت‌ها استفاده مناسب را ببرد.

ایران در حال حاضر در دریای خزر می‌تواند به انجام پروژه‌های مشترک با همسایگان بلافصل خود بپردازد. اکتشاف و استخراج مشترک از حوزه البرز می‌تواند در دستور کار مذاکرات با جمهوری آذربایجان باشد. همچنین از بلوک‌هایی در آب‌های نزدیک به ترکمنستان و ایران می‌توان برای فعالیت‌های مشترک استفاده نمود.

اقدامات حقوقی
اقدامات حقوقی بخشی از فعالیت‌های دولت ایران می‌تواند باشد. علیرغم صحت این مطلب که قدرت‌های بزرگ نفوذ بیشتری در سازمان‌های بین‌المللی دارند، اما این موضوع نمی‌تواند مانع از تاثیر فعالیت‌های حقوقی و سیاسی در سازمان‌های جهانی باشد. ایران می تواند از آمریکا برای دخالت در امور داخلی خود به دیوان دادگستری بین المللی شکایت برد. این کشور در مذاکرات مربوط به حل و فصل اختلافات مابین دوکشور و تفاهم موسوم به الجزیره تعهد نموده است که درامور داخلی ایران دخالت ننماید. مسئولان آمریکا به صراحت از این دخالت سخن می گویند.

تقویت بنیه نظامی
در نظام بین‌المللی مبتنی بر هرج و مرج، حرف اول و آخر را قدرت کشورها می‌زند. دیپلماسی بخشی از قدرت یک کشور است اما تجربه نشان داده است که بدون قدرت نظامی، کشورها مصون از تعرض دیگران نیستند. بنابراین تقویت بنیه نظامی کشور در تعریف وسیع آن که استفاده از همه امکانات کشور و خصوصا نیروی انسانی کشور را در بر می‌گیرد، ضروری است.

تهیه سیستم‌های دفاعی برای مقابله با تجاوز دشمن دارای ارجحیت است. در این میان سرمایه‌گذاری در بخش‌هایی که برای ایران دارای مزیت است مانند استفاده از نیروهای دارای انگیزه، ارتقای روحیه ملی، استفاده از دستگاه‌ها و سلاح‌هایی که در داخل تولید شده‌اند و توجه به نقاط استراتژیک توصیه می‌شود. شواهد موجود نشان می‌دهد که فرماندهان نیروهای مسلح ایران کاملا متوجه این اوضاع هستند.

مانورهای نظامی در ایران توسط ارتش و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نمایش هر روزه دستاوردهای نظامی ایران که تصویری مدرن و قدرتمند از نیروهای دفاعی به نمایش می‌گذارد بخشی از رفتارهایی است که درک تهدیدات واشنگتن را به نمایش می‌گذارد.

در این میان آنچه مهم است این است که دولتمردان ایران باید با درکی دقیق از حساسیت شرایط منطقه و اهمیت اصل موازنه قوا در خاور‌میانه متوجه باشند که چنانچه نمایش قدرت ایران از حد مشخصی فراتر رود لزوما به نفع کشور نخواهد بود. تحریک حسادت همسایگان و القای احساس ناامنی به آنان منافع ملی ایران را تأمین نخواهد کرد.

منبع: دیپلماسی ایرانی


  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : مشهد 118 | نظرات دیگران [ نظر]


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    فائزه و چهار تن از اعضای خانواده هاشمی دستگیر شدند
    ری شهری: هاشمی پیگیری پرونده مهدی هاشمی را مصلحت نمی دانست
    نقش انگلیس در اغتشاشات اخیر
    صحنه گردانان غایب اغتشاشات اخیر
    ما امروز به انتظار شهادت نشستهایم
    [عناوین آرشیوشده]


    border="0" ALT="Google" align="absmiddle">