انگار در بین هنرمندان انقلاب اسلامی آنهایی که از همه جدیتر نگاه جهانی دارند،کاریکاتوریستهای ما هستند! هنرمندانی که امروز از برزیل تا استرالیا یارگیری کرده و در چین و کانادا هم مخاطب پیدا کردهاند. از اولین ساعات برگزاری نمایشگاه اینترنتی کاریکاتورهای هولوکاست، هکرهای صهیونیستی به مقابله با آن پرداخته و پس از ناکامی به برگزاری نمایشگاهی مشابه، تحت عنوان «یهودیستیزی» اقدام کردند و... باقی ماجرا را در گزارش حاضر میخوانید: (مجله داشت میرفت برای چاپ که آقای کوفی عنان هم به فهرست علاقمندان این نمایشگاه اضافه شد. دبیر کل سازمان ملل در دیدار وزیر خارجه ایران از برگزاری نمایشگاه هولوکاست ابراز تأسف فرمودند. بدون شرح!) وقتی آن کاریکاتورهای توهینآمیز دانمارکی برای چندمین بار در روزنامههای اروپایی منتشر شد تقریباً همه به این نتیجه رسیده بودند که دستهایی در کار است که نهایت استفاده را از این تقدسشکنی ببرند. حالا این دستها از کدام آستین بیرون آمده مهم نبود؛ آنچه مهم بود این بود که این دستهای فتنهگر به چه کسی تعلق دارد. همه شواهد نشان میداد که هر احتمالی جز صهیونیستها منتفی است. نوع حرکت، جهتگیری آن، دشمنی دیرینه آنها با اسلام و از همه مهمتر اینکه هیچ کس در این میان، جز این جماعت، از این آب گلآلود ماهی نمیگرفت و همه چیز دلالت بر حضور پررنگ شبکههای صهیونیستی در رهبری این جریان داشت.
هرچند کاریکاتورها بسیار ضعیف بود و یا بهتر است بگوییم اصلاً کاریکاتور نبودند و فقط میتوان نامشان را هجویههای عصبی تصویری گذاشت و هرچند تمام این ترفندها با حرکت یکپارچه جهان اسلام نتیجه عکس داده بود، اما زمانش رسیده بود که طراحان این ماجرا طوفان بادهایی را که کاشتهاند درو کنند.
هولوکاست یا همان افسانه یهودی سوزی که طبق آن آلمان نازی در طی سالهای جنگ با حرکتی از پیش طراحی شده اقدام به قتل عام6 میلیون یهودی کرده است بهانه اصلی برای تشکیل دولت اسرائیل بود و اساساً دولت جعلی صهیونیستی پشت این نقاب شهیدنمایی قد علم کرده بود. هولوکاست ماجرایی ساخته دست باند رسانههای صهیونیستی است و به همان نسبت که فقر سند برای اثباتش وجود دارد اسناد متقن علمی در رد آن وجود دارد.
هولوکاست که افسانه کشتهشدگان یهودی در یک قتل عام سازمان یافته بوسیله آلمان نازی است تاکید دارد که در جریان جنگ جهانی دوم یهودیها بیش از مجموع جمعیتشان تلفات داشتهاند! بگذریم از اینکه هولوکاست یا به قولی صنعت پولساز هولوکاست سالها بهانه تلکه ملتهای جهان به روشهای مختلف شده است. این در حالی است که حتی شک به وجود هولوکاست عواقب ناخوشایندی را از نظر قانونی در غرب با خود به همراه دارد. با این همه بود و نبود هولوکاست ربط زیادی به موضوع مسایقه نداشت. درواقع مسابقه هولوکاست مسابقهای بین پاسخهای تصویری به سه سوال زیر بود:
1- چرا وقتی نقد هولوکاست مطرح میشود آزادی بیان در غرب به فراموشی سپرده میشود؟
2- چرا تاوان هولوکاست را، به فرض وقوع، باید فلسطینیان ومسلمانان که هیچ نقشی در جنگ جهانی دوم نداشتهاند بدهند؟
3- تکلیف هولوکاستهای واقعی – عراق، افغانستان، فلسطین، لبنان و... – چه خواهد شد؟
مقدستر از پیامبر بنی اسرائیل
موضوع مسابقه کاریکاتور هولوکاست که مطرح شد انگار که بمبی در رسانههای بین المللی منفجر شده باشد. آغاز کار کنفرانس خبری بود.
مذاکرات به اینجا انجامید که حمایتکننده اصلی مسابقه، روزنامه همشهری به سردبیری آقای زائری باشد. پس از توافقات لازم قرار بر این شد تا پس از تبلیغات لازم، با یک کنفرانس خبری کار را رسمی کنیم. سالن کنفرانس خبری پر از خبرنگاران داخلی و خارجی شده بود و خبرنگاران خارجی از همه مصممتر بودند. اکثر سوالات حول این مسئله میگذشت که چرا هولوکاست؟ و پاسخ میشنیدند این در گام اول پاسخی است به آنچه دانمارکیها، انگلیسها و فرانسویها به نام آزادی بیان انجام دادهاند. زائری هم اضافه میکرد میخواهیم ببینیم مرز آزادی بیان شما کجاست؟ آیا هولوکاست را هم شامل میشود؟ آیا طاقت شک و ابراز نظر در مورد هولوکاست را هم دارید؟ و در ادامه، سوالات مسابقه مطرح میشد.
در میان خبرنگاران خارجی، یکی از آنها نظرم را جلب کرد. خبرنگار بی بی سی بود. به نظر ژاپنیالاصل میآمد. اما آنچه او را در خاطرم نگه داشت حرف عجیبی بود که از او شنیدم.
-: آقای شجاعی! چرا کاریکاتور هولوکاست؟! اگر به پیامبرتان توهین شده، شما هم به پیامبرمان بگویید! چرا هولوکاست را زیر سوال میبرید؟
بیچاره نمیدانست که احترام همه پیامبران الهی برای ما محفوظ است و استثنا هم برنمیدارد، اما جالب بود که تا چه حد نسبت به هولوکاست حساسیت دارند. وقتی این را به او متذکر شدم گفت: به هرحال فکر نمیکنم مشکلی برایتان پیش بیاید و کسی مخالفت کند. گفتم آیند نشان خواهد داد و نشان داد.
مبارزه اینترنتی
هنوز چند ساعتی از کنفرانس خبری نگذشته بود که دامنه فارسی سایت ایران کارتون(www.irancartoon.ir) با تهدید قبلی بوسیله هکرهای صهیونیست هک شد. پیش بینی ما این بود که قدم اول هک کردن سایت فارسی است و قدم بعدی مسدود کردن دومین ایران کارتون است و این یعنی قطع ارتباط کامل با جهان و منتفی شدن مسابقه. هرچند برای بدترین شرایط هم آماده شده بودیم که اگر ارتباط اینترنتی قطع شد بروشورهای مسابقه را از طریق پست برای کاریکاتوریستهای جهان بفرستیم.
حدود ساعت 9 شب بود که رایزنیها شروع شد. عدهای از بچهها آستین بالا زدند تا این حمله را سد کنند. برنامه این طور شد که اعلام کنیم به ازای هر سایتی که از ما هک کنند سه سایت را به برگزارکنندگان مسابقه اضافه کنیم.
بالاخره سه سایت اول مشخص شدند. عدالتخانه، شریف نیوز و سایت تخصصی سیاست خارجی. خبر به سرعت منتشر شد. خبرگزاریهای خارجی و سایتهای صهیونیستی این خبر، نام و لینک سایتها را درصدر خبرهایشان قرار دادند. بحمدلله پرونده هک سایت ایران کارتون تقریباً بسته شد و این مبارزه اینتنرنتی نتیجه داد.
بیست و پنج یا پنجاه؟
چند روزی از اعلام مسابقه گذشته بود که اسرائیلیها هم دست به کار شدند و رسماً اعلام کردند میخواهیم در مقابل مسابقه کاریکاتور هولوکاست، مسابقه کاریکاتور یهودستیزی را برگزار کنیم. ما اعلام کرده بودیم درمجموع بیست و پنج هزار دلار جایزه پرداخت خواهیم کرد، اسرائیلیها بلافاصله اعلام کرده بودند ما 50 هزار دلار جایزه میدهیم و هنوز هم که هنوز است قرار است مسابقه برگزار شده و جایزه بدهند!
معمولاً برنامه ما این بود که برای مسابقهها اولین اثری که میرسید را بر روی سایت کار میکردیم و بعد به مرور زمان به این آثار اضافه میکردیم.
اولین اثر که بدست ما رسید کاری از یک کاریکاتوریست استرالیایی بود. یک کارتون دو فریمی از آقای میشل لوئینگ. این اثر را به عنوان اولین اثر رسیده بر روی سایت کار کردیم. انصافاً هم کار خوبی بود، اما اتفاقی که افتاد این بود که بلافاصله این آقای لوئینگ را در استرالیا تحت فشار گذاشته بودند که مجبور شده بود به دروغ متوسل شود و از اساس این کاریکاتور را رد کرده بود. بعد از این جریان، ایمیلی برای ما فرستاد و وضعیتش را تشریح کرد و بعد هم درخواست کرد که این کاریکاتور را از روی سایت بردارید.
هرچقدر کار پیش میرفت فشارها هم افزایش مییافت اما آنهایی که فشار میآوردند نتوانستند نتیجهای را که میخاستند بگیرند. درکل، حدود چند نفری انگشت شمار مجبور شدند تا کترشان را پس بگیرند.
در این میان، یکی دو نفر از کارتونیستهای ایرانی هم به دلایل مختلف منصرف شدند که یکیشان خانم کاریکاتوریستی بود که آثارش در یکی از روزنامههای صبح منتشر میشود. ایشان بعد از مدتی منصرف شد و از ما خواست کار را از روی سایت برداریم اما به هرحال کمی دیر شده بود و سایتهای خبری این اثر را استفاده کرده بودند.
من فقط از خدا میترسم
درست زمانی که احساس میکنی خیلی تنها هستی از جایی برایت کمک میرسد که فکرش را هم نمیکنی! این واقعیت است؛ اما واقعیت دردناک در این مسابقه، امتناع کاریکاتوریستهای حرفه ای ایرانی و شانه خالی کردن آنها به بهانههای مختلف از شرکت در آن بود و فقط عده کمی از بچههای متعهد کارتونیست آثار خود را فرستادند. اما این واقعیت تلخ در کنار آن واقعیت شیرین مینشیند که کلامی جز یاری خدا در توصیفش نمیتوانم بیاورم.
به او گفتم شما 75، 76 سال از سنتان میگذرد. من نگران این هستم که همین رفت و آمد پلیس و فشارهای این گونه برایتان مشکل ایجاد کند.
در نامهاش نوشته بود دیگر این حرفها از من گذشته، من عمرم را کردهام. گفته بود رفتن اسرائیل اتفاقی است که باید دیر یا زود بیفتد.
پل در همان نامهاش در ادامه نوشته بود که نگرانش نباشیم و از تهدیدات نمیترسد. لوئیس گفته بود: من فقط از خدا میترسم!
کاریکاتوریست خطشکن برزیلی
یادم هست اولین کاریکاتوری که برایمان فرستاد از اینکه با یک کاریکاتوریست قوی، خوش ذوق و متعهد عرب آشنا شدیم خوشحالیم. اسمش لتوف بود. نامهای برایش نوشتم و گفتم: آقای لتوف! از اینکه با یک کاریکاتوریست عرب مسلمان آشنا شدیم بسیار خوشحالیم. پاسخش که آمد گل از گلمان شکفت! نوشته بود نه مسلمانم و نه عرب؛ اما عاشق مردم فلسطین و آرمانشان هستم و الحق که بود. امکان نداشت مسابقهای با موضوع فلسطین داشته باشیم و کارلوس لتوف نباشد. در مسابقه هولوکاست هم کارش جزء اولین کارها بود برای همین به او لقب خطشکن را دادیم اما خطشکنی لتوف تنها در پیش قدمیاش نبود.
بعد از اینکه کاریکاتور لتوف را روی سایت گذاشتیم تماس گرفت و خبر داد که فلانی! تیتر یک بسیاری از روزنامههای برزیل شدهام و حسابی دارند فشار میآورند. نگران شدیم، اما لتوف گفته بود فشارها مهم نیست. خیالتان راحت باشد، من به کارم اعتقاد دارم.
در نامهاش نوشته بود جایزه مسابقهتان برایم مهم نیست فقط برای من یک چفیه فلسطینی بفرستید. عکسش هنوز هم با چفیه فلسطینی روی سایت هست.
وقتی کارلوس لتوف را تیتر یک روزنامهها کرده بودند دیگر کاریکاتوریستهای حرفهای برزیلی به پرسوجو آمده بودند که قضیه از چه قرار است، شاید دلیل اصلی خطشکن بودن لتوف همین بود. چون بعد از این جریان بیست کاریکاتوریست دیگر برزیلی نیز در مسابقه شرکت کردند؛ تقریباً تمام کاریکاتوریستهای مطرح برزیلی!
بیشترین آثار رسیده برای مسابقه کاریکاتور هولوکاست از آفریقای جنوبی بود و البته برزیلیها در میان آنها نقش عمدهای داشتند.
یکی دیگر از کاریکاتوریستهای آمریکای جنوبی هم برا ی ما کاریکاتور فرستاد: یک آرژانتینی به نام کریستوبال رینوزو. این آقای رینوزو را در آرژانتین همه میشناسند. او ابتدا در مورد موضوع تردید داشت و این تردید کار را به جایی کشاند که مدتها با هم راجع به هولوکاست صحبت میکردیم. من هم هر آنچه میدانستم و مطالبی را که دراین مورد داشتم در اختیارش گذاشتم. اما بالاخره کار را سه سوال مسابقه تمام کرد و کریستوبال رینوزو به طور کامل متقاعد شد. میگفت اگر جهان آزاد است باید بگذارند در این مورد هم بحث و بررسی شود. و رینوزو هم به جمع شرکتکنندگان اضافه شد.
اوضاع در اروپا و آمریکا البته بدتر بود. رنه بوشه، کاریکاتوریست معروف فرانسوی است. اثرش که بدستمان رسید با اسم مستعار رنه ب آن را روی سایت گذاشتیم. ولی بوشه و آثارش آنقدر شهرت داشتند که از روی سبک کارش او را بشناسند و شناخته بودند.
بوشه بعد از اینکه سه بار به اداره پلیس احضار شده بود با ما تماس گرفت و گفت: فلانی! اصلاً به خاطر این فشارها تماس نگرفتهام اما یک چیز جالبی پیش آمده که میخواستم برایتان تعریف کنم. گفته بود با اینکه مرا احضار کرده بودند اما رفتار پلیسها با من بسیار محترمانه بود و میگفتند به خاطر شجاعتت به تو احترام میگذاریم.
از بوشه پرسیده بودند چرا در مسایقه شرکت کردی؟ و او گفته بود: همان سه سوال مسابقه.
دیوید بالدینگر آمریکایی هم وضعیتش دست کمی از بوشه نداشت.خبرنگار بی بی سی به او گفته بود که تو طرفدار نازیها و ایرانیها هستی. بالدینگر میگفت خیلی عصبی شدم، گفتم من طرفدار آزادی بیانم. اگر نمایشگاه ایرانیها دنبال حقیقت است من افتخار میکنم درآن شرکت کردم.
روز افتتاح، روز شهادتت است!
در مدتی که کار را شروع کرده بودیم همه گونه تهدید برایم میرسید. از ایران، اسرائیل، حتی از یونان برایم نوشته بودند که روز افتتاح نمایشگاه روز شهادتت خواهد بود. میگفتند خانه کاریکاتور را منفجر میکنیم و خیلی تهدیدهای دیگر. داستان یونان هم از این قرار بود که بعد از اعلام برگزاری مسایقه، از یونان دعوت شدم برای مشاوره. میخواستند یک مسابقه بزرگ کاریکاتور برگزار کنند، یک سری پیشنهاد به آنها دادم و برگشتم. یکی از آنها ایجاد یک سایت بود. به ایران که رسیدم سایت را راه اندازی کرده بودند و اتفاقاً اسم مرا هم به عنوان مشاور در آن آورده بودند. ایمیلی با پسوند GR که مخصوص یونان است برایم رسید. تهدید کرده بودند که اگر برگردی یونان چنین و چنانت میکنیم. گفتم استقبال میکنم. هرچند صهیونیستها ترسوتر از این حرفها هستند.
نمایشگاه کاریکاتور هولوکاست در سفارت اسرائیل
بالاخره با همه فرازونشیبهای این چند ماه، آثار به داوری رسید. 1193 اثر در مسایقه شرکت داده شدند که از این میان بیش از 700 کار حرفهای خوب را انتخاب کردیم تا در نمایشگاهی در معرض دید بگذاریم. برنامه هم این بود که ابتدا آثار را به نمایش بگذاریم و پس از آن، همه 700 اثر را روی سایت در اختیار علاقمندان بگذاریم.
هرجا که میرفتیم سالنها پر بود. کانسپچوال آرت و نقاشیهای مدرن جایی برای کاریکاتورهای هولوکاست باقی نگذاشته بودند. دوست داشتم محل نمایشگاه، موزه هنرهای معاصر باشد. این را به دکتر مصطفی گودرزی گفتم. صحبتهایی با او و خانم پلنگی داشتم و حرفهایی زده بودم از اینکه نگران به ثمر نرسیدن کار در قدم پایانی هستم.
گفتند چه جایی بهتر از موزه هنرهای فلسطین؟ آقای میرحسین موسوی هم استقبال میکند. مکانش در خیابان فلسطین بود و هنوز هم افتتاحش نکرده بودند. رفتیم و آنجا را دیدیم، محلی بسیار عالی برای چنین نمایشگاهی بود. انگار از اول هم تقدیر بر برگزاری نمایشگاه در چنین محلی رقم خورده بود.
نمایشگاه کاریکاتور هولوکاست بالاخره در موزه هنرهای فلسطین _ که جایی نبود جز محل سفارت اسرائیل در سالهای قبل از انقلاب اسلامی _ برگزار شد.
اگر جای شما بودم خانم خبرنگار
دوباره دیده بودمش! همان خبرنگار بی بی سی را میگویم. داشت کاریکاتورها را ورانداز میکرد. جلو رفتم، سلام کرد. گفتم یادتان هست آن روز در کنفرانس خبری به شما چه گفتم و شما چه گفتید؟ طوری نگاه کرد که انگار خودش هم فراموش کرده است. وقتی برایش گفتم آن کاری که شما بلااشکال میدانستید و میگفتید که برایتان مشکلی پیش نمیاید با چه مشقتی پیش رفت خندید و گفت تعجب میکنم چه خوب یادتان است! گفتم آدم بعضی حرفها را یادش نمیرود.
پرسیدم شما ژاپنی هستید؟ گفت مادرم بله و پدرم انگلیسی است. گفتم من هم تعجب میکنم. پرسید از چه؟ - از اینکه هیروشیما و موزهاش را ببینید و آن وقت در یک رسانهای مثل بی بی سی که شریک جنایت آمریکاییهاس فعالیت کنید. سر تکان داد و تایید کرد.
کمی بعد از این ملاقات گزارشش را بر روی بی بی سی خواندم. انگار یک آمریکایی نوشته باشدش. اما نویسنده خودش بود، همان خانم ژاپنیالاصل!
مصاحبه جعلی
خیلیها مطلب نوشتند. سیصدوپنجاه مقاله در همین چند هفته! یکی مقایسهای کرده بود میان نقاشی 5 کیلومتری بچهها برای پیامبر اکرم(ص) و نمایشگاه هولوکاست و تناقض پیدا کرده بود میان پیام صلح این نقاشی با خشونت نمایشگاه هولوکاست!
دیگری خبرنگار گاردین بود. رابرت تیت که هر چه اصرار کرد با او مصاحبه نکردم. آخر سر هم مصاحبهای را از خودش سرهم کرد و با حرفهایی که من جاهای مختلف گفته بودم یک مسابقه جعلی ساخت و منشر کرد، البته وزارت ارشاد هم سخنی نگفت و اعتراضی نکرد هرچند به آنها هم خبر دادیم.
با بیست خبرنگار خارجی تک به تک صحبت کردم اما انگار که متن خبرها، گزارشها و مقالاتشان از قبل نوشته شده باشد. انگار که هیچ حرفی نشنیده باشند.
به هرحال این کار هم بستر خودش را پیدا کرد. 5/6 میلیون بازدیدکننده در این ماه تا به امروز به طوری که عکسهایی که از نمایشگاه برروی سایت قرار گرفتهاند اگرچه یکی دو روز از انتشارشان نمیگذرد اما بیش از 6000 بار بر رویشان کلیک شده است.
اول پابوس امام رضا(ع)
تماس گرفت، گفت ایران هستم. با خرج خودش آمده بود. حامدالغائب، کاریکاتوریست بحرینی که در مسابقه شرکت کرده بود؛ گفتم خوب است، پس امروز در نمایشگاه میبینمت. گفت: نه! امروز نه. اول میروم مشهد پابوس امام رضا(ع) !
انگار یک چیزی در درون این آدمها هست. نه فقط در حامدالغائب شیعه بحرینی که در لتوف، پل، بالدینگر، بوشه و صدها کاریکاتوریست و بیش از 2000 آدمی که در این چند ماه با مرتبط شدند و هنوز هم هستند و اتفاقاً هیچ کدامشان هم کاریکاتوریست نیستند. حس عجیبی است در میان مردم دنیا که ظالم و مظلوم را میشناسند و هر زمان که بشود آستین بالا میزنند حتی اگر همه رسانههای غربی نخواهند... و لوکره الکافرون!
لیست کل یادداشت های این وبلاگ