سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فاسا

عناصر، آثار و ابعاد نهضت حسینی

جمعه 87 دی 27 ساعت 8:50 عصر
 هدف این حادثه چه بود؟ هدفش «حسینٌ منّى و انا من حسین» بود. یعنى دین خدا و کوثر جارى الهى باید از این سرچشمه روان شود و در طول تاریخ بماند. اگر نهضت حسینى نبود، اسلام نبود. این تکان و زلزله‏ى شدید توانست اثر خودش را بگذارد و مسیر تاریخ را تعیین کند.


* عناصر قیام حضرت ابى‏عبداللَّه الحسین(علیه‏السّلام): منطق و عقل، حماسه و عزت، عاطفه

در باب عاشورا آنچه که عرض مى‏کنم - البته یک سطر از یک کتاب قطور است - این است که عاشورا یک حادثه‏ى تاریخىِ صرف نبود؛ عاشورا یک فرهنگ، یک جریان مستمر و یک سرمشق دائمى براى امت اسلام بود. حضرت ابى‏عبداللَّه (علیه‏السّلام) با این حرکت - که در زمان خود داراى توجیه عقلانى و منطقى کاملاً روشنى بود - یک سرمشق را براى امت اسلامى نوشت و گذاشت. این سرمشق فقط شهید شدن هم نیست؛ یک چیزِ مرکب و پیچیده و بسیار عمیق است. سه عنصر در حرکت حضرت ابى‏عبداللَّه (علیه‏السّلام) وجود دارد: عنصر منطق و عقل، عنصر حماسه و عزت، و عنصر عاطفه.
... عنصر منطق و عقل در این حرکت، در بیانات آن بزرگوار متجلى است؛ قبل از شروع این حرکت، از هنگام حضور در مدینه تا روز شهادت. جمله، جمله‏ى این بیانات نورانى، بیان‏کننده‏ى یک منطق مستحکم است. خلاصه‏ى این منطق هم این است که وقتى شرایط وجود داشت و متناسب بود، وظیفه‏ى مسلمان، «اقدام» است؛ این اقدام خطر داشته باشد در عالى‏ترین مراحل، یا نداشته باشد. خطرِ بالاترین، آن است که انسان جان خود و عزیزان و نوامیس نزدیک خود - همسر، خواهر، فرزندان و دختران - را در طبق اخلاص بگذارد و به میدان ببرد و در معرض اسارت قرار دهد. اینها چیزهایى است که از بس تکرار شده، براى ما عادى شده، در حالى که هر یک از این کلمات، تکان‏دهنده است. بنابراین، حتى اگر خطر در این حد هم وجود داشته باشد، وقتى شرایط براى اقدام متناسبِ با این خطر وجود دارد، انسان باید اقدام کند و دنیا نباید جلوى انسان را بگیرد؛ ملاحظه‏کارى و محافظه‏کارى نباید مانع انسان شود؛ لذت و راحت و عافیتِ جسمانى نباید مانع راهِ انسان شود؛ انسان باید حرکت کند. اگر حرکت نکرد، ارکان ایمان و اسلام او بر جا نیست. ...

* آثار بلندمدت و کوتاه‏مدت حادثه‌ی عاشورا

هدف این حادثه چه بود؟ هدفش «حسینٌ منّى و انا من حسین» بود. یعنى دین خدا و کوثر جارى الهى باید از این سرچشمه روان شود و در طول تاریخ بماند. اگر نهضت حسینى نبود، اسلام نبود. این تکان و زلزله‏ى شدید توانست اثر خودش را بگذارد و مسیر تاریخ را تعیین کند. البته مثل همه‏ى حوادث دیگر، این حادثه یک آثار کوتاه‏مدت داشت؛ یک آثار بلندمدت داشت. آثار کوتاه‏مدتش «ارتد النّاس بعد الحسین الّا ثلاثة»؛ شدتها و سختى‏ها آن‏قدر زیاد بود که افرادى که در این راه حرکت مى‏کردند، دلهایشان پُر شد از رعب و تردید و تزلزل. بعضى از روایات دارد «الّا ثلاثة»، بعضى از روایات دارد «الّا خمسة». «شاخصة ابصارهم ترهقهم ذلّة»؛ چشمها خیره مانده بود. لیکن آثار بلندمدت این است که «ثم انّ النّاس کثروا و لحقوا». امام سجاد، امام باقر و امام صادق (علیهم‏سلام‏اللَّه) آمدند و بر این پایه، دین خدا را در این پهنه‏ى وسیع گستردند؛ ...
از سوى دیگر این حادثه، سرشار از عشق، شور، مصیبت، داغ، صبر، از خود گذشتگى، از جان گذشتگى و از عزیزان گذشتگى است و دلها را همین‏طور مى‏لرزاند. از یک طرف عید است، از یک طرف عزاست. سیدبن‏طاووس در مقدمه‏ى «لهوف» مى‏گوید: «اگر نمى‏بود حوادث رقت‏بارى که در کربلا اتفاق افتاد؛ با بچه‏ى صغیر آن‏طور برخورد کردند، با شیرخوار آن‏گونه برخورد کردند، با جوان آن‏طورى برخورد کردند؛ اگر آن تشنگى‏ها و آن مصیبتها نمى‏بود، باید روز عاشورا ما عید مى‏گرفتیم و جشن برپا مى‏کردیم.». این جلوه‏ى عظیم انسانیت، این ایمان، این درخشندگىِ گوهرى که اصلاً دین آمده براى این‏که آن را در من و شما زنده کند، یک عید بزرگ است.3

* ابعاد نهضت عظیم حسینى در طول تاریخ

از سه بُعد و با سه دیدگاه، این نهضت عظیم حسینى را که در تاریخ این‏طور ماندگار شده است، مى‏شود نگاه کرد. در هر سه بُعد، آنچه که بیش از همه چشم را خیره مى‏کند، احساس عزّت و سربلندى و افتخار است.
یک بُعد، مبارزه حق در مقابل باطلِ مقتدر است که امام حسین علیه‏السّلام و حرکت انقلابى و اصلاحىِ او چنین کرد. یک بُعد دیگر، تجسّم معنویت و اخلاق در نهضت حسین‏بن‏على است. در این نهضت عرصه مبارزه‏اى وجود دارد که غیر از جنبه اجتماعى و سیاسى و حرکت انقلابى و مبارزه علنىِ حق و باطل است و آن، نفس و باطن انسانهاست. آن‏جایى که ضعفها، طمعها، حقارتها، شهوتها و هواهاى نفسانى در وجود انسان، او را از برداشتن گامهاى بلند باز مى‏دارد، یک صحنه جنگ است؛ آن هم جنگى بسیار دشوارتر... بُعد سوم که بیشتر در بین مردم رایج است، فجایع، مصیبتها، غصّه‏ها، غمها و خونِ‏دلهاى عاشوراست؛ لیکن در همین صحنه سوم، باز هم عزّت و افتخار هست. کسانى که اهل نظر و فکر و تأمّلند، باید هر سه بُعد را دنبال کنند.
در آن بُعدِ اوّل که امام حسین علیه‏السّلام یک حرکت انقلابى به راه انداخت، مظهر عزّت و افتخار بود. نقطه مقابلِ حسین‏بن‏على چه کسى بود؟ آن حکومت ظالمِ فاسدِ بدکاره‏اى بود که «یعمل فى عباداللَّه بالاثم و العدوان». نمودار اصلى این بود که در جامعه‏اى که زیر قدرت او بود، با بندگان خدا و انسانها با ستم، عدوان، غرور، تکبّر، خودخواهى و خودپرستى رفتار مى‏کرد؛ این خصوصیت عمده آن حکومت بود. چیزى که برایشان مطرح نبود، معنویت و رعایت حقوق انسانها بود. حکومت اسلامى را به همان حکومت طاغوتى که قبل از اسلام و در دورانهاى مختلف در دنیا وجود داشته است، تبدیل کرده بودند. ...
امام حسین علیه‏السّلام در مقابل چنین وضعیتى مبارزه مى‏کرد. مبارزه او بیان کردن، روشنگرى، هدایت و مشخّص کردن مرز بین حقّ و باطل - چه در زمان یزید و چه قبل از او - بود. منتها آنچه در زمان یزید پیش آمد و اضافه شد، این بود که آن پیشواى ظلم و گمراهى و ضلالت، توقّع داشت که این امام هدایت پاى حکومت او را امضاء کند؛ «بیعت» یعنى این. مى‏خواست امام حسین علیه‏السّلام را مجبور کند به جاى این‏که مردم را ارشاد و هدایت فرماید و گمراهى آن حکومت ظالم را براى آنان تشریح نماید، بیاید حکومت آن ظالم را امضا و تأیید هم بکند!...
در بُعد تبلور معنویت هم همین‏طور است. بارها این را گفته‏ام که خیلیها به امام حسین علیه‏السّلام مراجعه و او را بر این ایستادگى ملامت مى‏کردند. آنها مردمان بد و یا کوچکى هم نبودند؛ بعضى جزو بزرگان اسلام بودند؛ اما بد مى‏فهمیدند و ضعفهاى بشرى بر آنها غالب شده بود. لذا مى‏خواستند حسین‏بن‏على را هم مغلوب همان ضعفها کنند؛ اما امام حسین علیه‏السّلام صبر کرد و مغلوب نشد و یکایک کسانى که با امام حسین بودند، در این مبارزه معنوى و درونى پیروز شدند...
در آن صحنه سوم هم که صحنه فاجعه‏آفرینیهاى عاشوراست، آن‏جا هم باز نشانه‏هاى عزّت مشاهده مى‏شود؛ آن‏جا هم سربلندى و افتخار است. اگر چه مصیبت و شهادت است؛ اگرچه شهادت هر یک از جوانان بنى‏هاشم، کودکان، طفلان کوچک و اصحاب کهنسال در اطراف حضرت ابى‏عبداللَّه‏الحسین علیه‏السّلام یک مصیبت و داغ بزرگ است؛ اما هرکدام حامل یک جوهره عزّت و افتخار هم هست. ...

* سرکوب کردن قدرتهاى طاغوتى یکی از اهداف قیام حسینی

اصلاً انزال کتابهاى الهى و ارسال رسل براى این بوده است که قسط و عدل در میان جوامع حاکم شود؛ یعنى نمادهاى ظلم و زورگویى و فساد از میان برخیزد. حرکت امام حسین علیه‏السّلام، چنین حرکتى بود. فرمود: «انّما خرجت لطلب الأصلاح فى امّة جدّى». همچنین فرمود: «من رأى سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله او تارکا لعهداللَّه مخالفا لسنة رسول‏اللَّه فعمل فى عباداللَّه بالاثم والعدوان ثمّ لم یغیّر علیه بقول و لا فعل کان حقا على اللَّه أن یدخله مدخله»؛ یعنى اگر کسى کانون فساد و ظلم را ببیند و بى‏تفاوت بنشیند، در نزد خداى متعال با او هم‏سرنوشت است. فرمود: من براى گردنکشى و تفرعن حرکت نکردم. دعوت مردم عراق از امام حسین علیه‏السّلام براى این بود که برود و حکومت کند؛ امام هم به همین دعوت پاسخ دادند. یعنى چنین نیست که امام حسین علیه‏السّلام به فکر حکومت نبود، امام حسین علیه‏السّلام به فکر سرکوب کردن قدرتهاى طاغوتى بود؛ چه با گرفتن حکومت و چه با شهادت و دادن خون.
امام حسین علیه‏السّلام مى‏دانست که اگر این حرکت را نکند، این امضاى او، این سکوت او، این سکون او، چه بر سر اسلام خواهد آورد. وقتى قدرتى همه امکانات جوامع و یا یک جامعه را در اختیار دارد و راه طغیان پیش مى‏گیرد و جلو مى‏رود، اگر مردان و داعیه‏داران حق در مقابل او اظهار وجود نکنند و حرکت او را تخطئه نکنند، با این عمل، کار او را امضا کرده‏اند؛ یعنى ظلم به امضاى اهل حق مى‏رسد، بدون این‏که خودشان خواسته باشند. این گناهى بود که آن روز بزرگان و آقازادگان بنى‏هاشم و فرزندان سردمداران بزرگ صدر اسلام مرتکب شدند. امام حسین علیه‏السّلام این را برنمى‏تافت؛ لذا قیام کرد. ...

* قیام امام حسین ، براى درهم شکستن سلطه باطل

محرّم از دو جهت مورد اهتمام است: یکى از جهت بزرگداشت یک خاطره بى‏نظیر تاریخ. نه بى‏نظیر در مصیبت و غم و اندوه - که البته هست - بلکه بى‏نظیر در حماسه و بروز برجستگیهاى انسان و اهل حق. اگر شما وضعیت امام حسین علیه‏السّلام را ملاحظه کنید، خواهید دید که آن حرکت و قیام، با این خصوصیّاتْ بى‏نظیر است. ما قیامْ خیلى داشته‏ایم؛ اما این قیام با این خصوصیّاتْ بى‏نظیر است. سلطه باطل با قساوت و وقاحت تمام روزبه‏روز رو به افزایش بود. هیچ امر به معروف و نهى از منکرى هم ممکن نبود. به‏قدرى فضاى رعب زیاد بود، که آمرین بالمعروف و ناهین عن‏المنکر، سعى مى‏کردند در معرض امر به معروف و نهى از منکر قرار نگیرند. ...
حرکت و قیام امام حسین در آن زمان، براى درهم شکستن این سلطه بود، نه به قصد قدرت‏طلبى: «و امّن لم اخرج اشراً و لا بطراً و لا مفسدا و لا ظالماً.» افرادى قیام و خروج مى‏کنند، مى‏زنند و مى‏کشند تا این‏که قدرت را قبضه کنند؛ اما قیام امام حسین براى این نبوده است؛ بلکه براى امر به معروف و نهى از منکر بوده است.
براى این کار، دو عاقبت مى‏توان پیش‏بینى کرد: یکى این‏که پیروز شود و دیگر این‏که با آن وضع فجیعى که براى آن حضرت، قابل تصوّر بود - ولو بدون علم امامت - کشته شود. خوب؛ معلوم است که آنها هیچ ملاحظه‏اى نداشتند. در چنین شرایطى، امام حسین همان کارى را مى‏کند که پیامبر اکرم در روز «مباهله» با نصارى‏ کرد (به نقل از قرآن): اولاد نساء و انفسش را به میدان آورد. امام حسین، عزیزترین سرمایه‏ها و همه موجودى خویش را براى دفاع از حقیقت و قیام للَّه به میدان آورد و بعد صبر کرد. این صبرِ امام حسین، بسیار مهم است.



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : مشهد 118 | نظرات دیگران [ نظر]


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    فائزه و چهار تن از اعضای خانواده هاشمی دستگیر شدند
    ری شهری: هاشمی پیگیری پرونده مهدی هاشمی را مصلحت نمی دانست
    نقش انگلیس در اغتشاشات اخیر
    صحنه گردانان غایب اغتشاشات اخیر
    ما امروز به انتظار شهادت نشستهایم
    [عناوین آرشیوشده]


    border="0" ALT="Google" align="absmiddle">