سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فاسا

چه کسى بیشترین سود را مى‏برد

پنج شنبه 87 بهمن 3 ساعت 9:21 عصر
 

 اگرچه انقلاب در عرصه ارتباطات و در رأس آن تلویزیون، کامپیوتر و اینترنت منافعى را براى عموم داشته است، اما بررسى ابعاد این پدیده بیانگر آن‏است که چه کسانى بیش از دیگران از منافع این انقلاب رسانه‏اى سود مى‏برند. در سایه گسترش این انقلاب، قدرت شرکت‏هاى‏رسانه‏اى فراملى بیش از پیش افزایش مى‏یابد


چکیده:

اگرچه انقلاب در عرصه ارتباطات و در رأس آن تلویزیون، کامپیوتر و اینترنت منافعى را براى عموم داشته است، اما بررسى ابعاد این پدیده بیانگر آن‏است که چه کسانى بیش از دیگران از منافع این انقلاب رسانه‏اى سود مى‏برند. مسلم است که در سایه گسترش این انقلاب، قدرت شرکت‏هاى‏رسانه‏اى فراملى بیش از پیش افزایش مى‏یابد و تنوع فرهنگى، اجتماعى و معنوى در عرصه جهانى بیش از پیش کاهش مى‏یابد.


هدف غایى جهانى‏سازى اقتصادى آن است که هر نقطه‏اى از جهان تقریباً حال و هوایى یکسان داشته باشد. تفاوتى نمى‏کند، خواه اروپا و آمریکا باشدیا نقطه‏اى دور افتاده در آسیا و آمریکاى جنوبى. هدف آن است که همه کشورها به یک شکل توسعه یابند، همه یک نوع غذاى حاضرى بخورند؛ فیلم‏یکسانى ببینند؛ موسیقى یکسانى بشنوند، شلوارهاى جین و کفش‏هاى مشابه بپوشند؛ اتومبیل‏هایى همانند هم داشته باشند، چشم‏انداز شهرها به یک‏گونه باشد و بالاخره ارزش‏هاى فردى، فرهنگى و معنوى یکسانى داشته باشند.
چنین الگویى است که مى‏تواند نیازهاى بازاریابى شرکت‏هاى جهانى را تأمین کند. تنوع خواه از جنس فرهنگ، سیاست و یا محیط زیست باشد،تهدیدى مستقیم و آشکار علیه اهداف این گونه شرکت‏ها محسوب مى‏شود.
توافق‏نامه‏ها و فعالیت سازمان‏هاى مرتبط با تجارت آزاد همچون سازمان تجارت جهانى، سازمان تجارت آزاد آمریکاى شمالى (نفتا) و در آینده‏اى‏نزدیک، معاهده تجارت آزاد آمریکا، دستورهایى خاص براى خلق و اعمال قوانین موردنظر و سرعت بخشیدن به همگون‏سازى جهانى است.
یکپارچگى اقتصادى کشورها، جوامع را وادار مى‏سازد تا قوانین و معیارهاى ساخته دست شرکت‏ها را بپذیرند؛ قوانینى که در راستاى منافع سازندگانش‏مى‏باشد. به علاوه، این گونه قوانین، هر کشورى را از وضع و اعمال هرگونه قانونى که با هدف حفاظت از منافع محلى و ملى، معیشت جامعه، فرهنگ‏هاى‏محلى، حقوق کار محلى و معیارهاى سلامتى تنظیم مى‏نمایند، باز مى‏دارد.
در چنین طرح مستبدانه‏اى، هدف، تغییر چشم‏اندازهاى داخلى و از نو طراحى کردن حقوق انسانى، افکار، اندیشه‏ها، ارزش‏ها، رفتار و امیال انسانى و نیزخلق افرادى با یک فرهنگ مى‏باشد. اندیشه موردنظر طراحان این طرح آن است تا افکار و ارزش‏هایمان با نظام‏ها و تکنولوژى‏هاى پیرامونى مطابقت‏و همراهى داشته باشد.
امروزه این همگون‏سازى داخلى به مدد نظام ارتباطات جهانى یعنى به کمک تلویزیون، تبلیغات، کامپیوترها، اینترنت و تجارت الکترونیکى در حال‏شکل‏گیرى است. البته در این فهرست مى‏توان یقیناً به فیلم، برنامه‏هاى رادیویى، صنعت موسیقى و صد البته به نظام آموزشى که به نحوى فزاینده درحال ادغام با تکنولوژى است، اشاره نمود. این‏ها ابزار و امکاناتى هستند که مستقیماً در ذهن مردم سراسر جهان وارد مى‏شوند و در ذهن آن‏هااندیشه‏ها، طرح‏ها، انگاره‏ها و تصاویرى شکل مى‏دهند و بدین‏وسیله، چارچوبى واحد را خلق مى‏کنند که براساس آن، مردم چگونه در این شرایطزندگى کنند. در این گذر است که روند همگون‏سازى و کالاسازى اندیشه‏ها مستقیماً در اذهان همه جهانیان نقش مى‏بندد.
نتیجه این روند، شکل‏گیرى چشم‏انداز ذهنى همگونى است که با نمادهاى دنیاى جدید یعنى امتیازات انحصارى، بزرگ‏راه‏ها، مترو، ساختمان‏هاى سر به‏فلک کشیده و حیات جسمانى‏اى که اسیر سرعت جهان خارج شده، همراه و همگام مى‏باشد.
بى‏شک تلویزیون کارآمدترین رسانه‏اى است که تاکنون با هدف خلق یک هوشیارى جهانى در چارچوب همگون شدن ارزش‏هاى تبیین شده از سوى‏شرکت‏هاى فراملى عمل کرده است. در اینجا بهتر است اشاره‏اى به برخى آمارهاى تکان دهنده از ایالات متحده داشته باشیم؛ آمارهایى که بیانگر تأثیرو میزان اثرگذارى این رسانه یعنى تلویزیون است. در ایالات متحده در 99/5% منازل تلویزیون وجود دارد و 95% همه روزه شاهد برنامه‏هاى آن‏هستند و میانگین تماشاى آن هم حدود هشت ساعت است. میزان متوسط تماشاى تلویزیون در بین بزرگسالان بیش از چهار ساعت و در بین کودکان‏هشت تا سیزده سال، حدود چهار ساعت در روز است. این میزان در بین کودکان دو تا چهار سال هم چیزى حدود سه ساعت است و همه این آمار، بدون‏احتساب تماشاى آن در ساعات مدرسه است.
این‏ها آمارهایى شگفت‏آور و البته قابل تأمّل است. این بدین معناست که تقریباً نیمى از جمعیت این کشور، روزانه بیش از چهار ساعت تلویزیون‏تماشا مى‏کنند و به عبارت دیگر، به این معناست که جداى از خواب، مدرسه و کار، این تلویزیون است که بیشترین وقت مردم جامعه را به خود اختصاص‏داده است. امروزه تلویزیون در ایالات متحده مهم‏ترین ابزارى محسوب مى‏شود که مردم را مجذوب خود ساخته و به جایگزینى براى زندگى اجتماعى‏و خانوادگى و به عبارت دیگر به جانشینى براى فرهنگ تبدیل شده است. اساساً نسل ما نخستین نسلى است که حیات خود را به دستان تلویزیون‏سپرده است و ارتباط مستقیم خود با مردم و طبیعت را به ارتباط با تصاویر بازسازى شده، تدوین شده و شبیه‏سازى شده سپرده است. بى‏شک‏تلویزیون همان "حقیقت مجازى" اصلى است.
این شرایط امکانى براى شکل‏دادن نوعى کنترل مستبدانه یعنى کنترلى که در آن جمعیتى اندک با جمعیتى بسیار صحبت مى‏کند، فراهم آورده است. به‏فرض اگر انسان‏شناسى از کهکشانى دیگر به سراغ زمینیان بیاید، احتمالاً نتیجه مشاهداتش به این نحو خواهد بود: "همگى شب‏ها در اتاق‏هایى‏تاریک به صفحه‏اى نورانى خیره مى‏شوند. چشمانشان ثابت است و هیچ اندیشه‏اى ندارند. مغزهایشان منفعل است و تصاویرى از هزاران مایل آن‏طرف‏تر به آن تزریق مى‏شود؛ تصاویرى که توسط عده‏اى اندک تهیه و تدارک دیده مى‏شود؛ تصاویر خمیردندان، اتومبیل، اسلحه و مردمى که بالباس‏هاى شنا دنبال یکدیگر مى‏کنند. همه این‏ها بیانگر آن است که نوعى تجربه غیرعادى درصدد کنترل اذهان است." البته دقیقاً هم همین‏گونه است.
در ایالات متحده به طور متوسط هر فرد سالانه 22 هزار آگهى تبلیغاتى مى‏بیند یعنى 23 هزار بار با نوعى تصویر تهاجم‏آمیز که یک چیز را القا مى‏کند،روبه‏رو مى‏شود. یکى از نوعى خمیردندان مى‏گوید و دیگرى از اتومبیل خاصى صحبت مى‏کند اما هدف همه این پیام‏ها یکى است و آن هم این که، مردم‏به زندگى به مثابه جریان بى‏وقفه از ارضاى کالاها بنگرند. چیزى بخرید! کارى انجام دهید! این کالاها همان حیات شما هستند و این پیامى است که درسراسر جهان یکسان است. بررسى‏هاى اخیر من نشان مى‏دهد که حدود 80% مردم جهان داراى تلویزیون هستند و اکثر جوامع صنعتى اعلام مى‏دارندکه همان عادات آمریکایى در کشورهایشان در حال دنبال شدن است.
در حال حاضر در کانادا، بریتانیا، فرانسه، آلمان، ایتالیا، روسیه، یونان، لهستان و بسیارى دیگر از کشورهاى اروپایى و آمریکاى جنوبى، مردم به طورمتوسط سه تا چهار ساعت تلویزیون تماشا مى‏کنند و حتى در ژاپن و مکزیک این رقم فراتر از ما رفته است. در بسیارى از نقاط جهان، برنامه‏ها عمدتاًآمریکایى و حجم اندکى تولید داخل است.
حتى امروزه در مناطق مختلف جهان که حتى راه وجود ندارد، یعنى در جزایر کوچک گرمسیرى، تونداراهاى یخى شمالى و کلبه‏هاى چوبى مناطق‏دوردست، شاهدیم که همه شب مردم در مقابل تلویزیون مى‏نشینند و تصویر مردم دالاس را مى‏بینند که یا در حال رانندگى هستند یا در کنار استخرهاقدم مى‏زنند و یا این‏که در حال خوردن مشروب هستند. در نظر آن‏ها، زندگى مردم تگزاس، کالیفرنیا و نیویورک، آخرین دستاوردهاى زندگى بشر است‏و فرهنگ محلى به رغم همه شور و نشاطش، فرهنگى عقب مانده و بى‏ارزش تلقى مى‏شود.
هم‏اکنون رفتارها و نظام‏هاى ارزشى جاى خود را به تلویزیون داده است. مردم در همه جا تصاویرى را مى‏بینند که ما در غرب مشاهده مى‏کنیم. ازاتومبیل‏هاى مختلف گرفته تا افشانه‏هاى مو و عروسک‏هاى باربى. به عبارت دیگر تلویزیون همه را شبیه یکدیگر مى‏سازد و بر آن است تا همه‏فرهنگ‏ها را در قالب فرهنگ ما در بیاورد. آلدوس هاکسلى در "دنیاى شگفت‏انگیز جدید" خود روند شبیه‏سازى داروها و مهندسى ژنتیک را به تصویرمى‏کشد. امروزه در کنار تحقق آن پیش‏بینى‏ها، شاهدیم که تلویزیون هم شبیه‏سازى زندگى و فرهنگ را دنبال مى‏کند.
سؤال دیگر آن است که به راستى چه کسانى این تصاویر را به سراسر جهان ارسال مى‏کنند؟ چه کسانى کنترل آن‏ها را برعهده دارند؟ امروزه اکثرتصاویر تلویزیونى در کنار صنعت فیلم، کتاب، سرگرمى، روزنامه و اینترنت، به دست تعداد اندکى از شرکت‏هاى غول‏آسا به سراسر جهان ارسال‏مى‏شود و این روند مستقیماً با همراهى و مشارکت قوانین سازمان تجارت جهانى و دیگر نهادهاى بین‏المللى که هموارکننده مسیر سرمایه‏گذارى‏ها،تصاحب و ادغام آن‏ها مى‏باشد، تحقق مى‏یابد. بله! موضوع صحبت، شرکت‏هایى چون دیزنى، تایم وارنر، آنول، شرکت خبرى مردوخ و احتمالاً سه‏چهار شبکه بزرگ دیگرى است که عمده پخش برنامه‏هاى جهان، صنعت تفریحات و انتشارات را عهده‏دار هستند.
نتیجه آن که، تعداد معدودى از میلیاردرهاى صنعت رسانه در نیویورک، هالیوود، لندن و یکى دو تاى دیگر، مغزهاى جهانیان را به طور دایم با تصاویرى‏تأثیرگذار پر مى‏کنند تا به آن‏ها بگویند که نسبت به محل زندگى خود نفرت داشته باشند، مک دونالد و کوکاکولا را ستایش کنند و بپذیرند که پاسخ‏مشکلاتشان پناه بردن به این شرکت‏هاست.
البته مردم مى‏گویند که این دیگر یک تکنولوژى قدیمى است و هم‏اکنون ما صاحب کامپیوتر هستیم. اینترنت را در اختیار داریم و به مدد آن آزادیم و بایکدیگر رفتارى متقابل داریم. مى‏توانیم با یکدیگر ارتباط داشته باشیم و دنیایمان را مطابق آرزوهایمان شکل دهیم.
اگرچه سیاست‏هاى نهایى انقلاب کامپیوتر هنوز مشخص نیست، اما همه بر یک مسأله اتفاق‏نظر دارند که این انقلاب، انقلابى بزرگ است. راست وچپ، شرکت‏ها و مخالفان آن‏ها، مهندسان و هنرمندان و بالاخره همه و همه ابراز مى‏کنند که تصویر آرمانى دمکراسى و قدرت، با توسل به کامپیوتر واینترنت تحقق یافتنى است. اما آیا این اندیشه‏اى درست است؟ آیا این واقعاً شکل‏دهنده یک دموکراسى جدید است؟ آیا در سایه آن برابرى تحقق‏مى‏یابد؟ و یا این که اساساً مخالف دموکراسى است؟ مطمئناً شرکت‏ها در راستاى این انقلاب به وجود آمده‏اند و برآنند تا با تبلیغاتى چون "قدرت" و"آزادى"، آن را به ما عرضه کنند. تبلیغات آن‏ها هم غالباً تصویرگر راهبان آسیایى، کودکان شاد آفریقایى، کشاورزان شاد ژاپنى و... است که همگى به‏انقلاب در عرصه اینترنت پیوسته‏اند. در اینجاست که به ما مى‏گویند: "همه در حالى که در یک زمان و در پشت یک دستگاه هستند، باید متفاوت ازیکدیگر فکر کنند و این آن آزادى است که کامپیوتر براى ما به ارمغان آورده است."
هم‏اکنون رهبران سیاسى به مدافعان ورود اینترنت به کلاس‏هاى درس و تبدیل مدارس در عرصه جهانى به یک شبکه، پیوسته‏اند؛ روندى که با هزینه‏میلیارد دلارى مالیات‏ها قابل تحقق است. همه این خواسته‏ها به رغم وجود تحقیقات متعددى است که اثبات نموده، کامپیوتر نمى‏تواند کودکان را شادتر،باهوش‏تر، سرزنده‏تر و خلّاق‏تر نماید؛ اگرچه عکس آن احتمالاً اثبات شده که کودکان در نتیجه استفاده از آن، تنهاتر، گوشه‏گیرتر و بى‏تفاوت‏ترمى‏شوند. شکى وجود ندارد که کودکان با کمک کامپیوتر، بهتر نمى‏آموزند بلکه این طبیعت، همتایان و معلمانشان هستند که بهترین آموزگاران آن‏هامى‏باشند؛ اما دریغ که ما در نوعى هجوم تکنولوژیکى به سر مى‏بریم.
آیا به راستى کامپیوترها به اختیارات ما افزوده‏اند؟ پاسخ هم مثبت و هم منفى است. از سویى آن‏ها به اشکال بسیارى به ما کمک کرده‏اند و این مسأله‏غیرقابل انکار است. کامپیوتر در سامان دادن امور، نوشتن، ویرایش و ارتباط بین افراد همفکر به ما کمک‏هاى شایانى کرده است. به کمک آن مى‏توانیم‏افکار خود را منتشر کنیم و این خبر خوشایندى است. اما آیا ماجرا به همین‏جا ختم مى‏شود؟ به‏طور خلاصه، موارد زیر از جمله مواردى است که در این‏حوزه بدان‏ها بى‏توجهى شده است:
× خلوت و نظارت: با خرید اینترنتى کالاهاست که به‏طور خودکار، کلیه اطلاعات ما در حوزه خانوادگى، شغلى، وضعیت مالى، عادات و علایق خرید وهرآنچه که احتمالاً از دیگران مخفى مى‏نماییم، فاش مى‏شود. به عبارت دیگر، کامپیوترها بزرگ‏ترین هجوم را به خلوت ما نموده‏اند. کامپیوترهامى‏توانند به حدى از نظارت برسند که هیچ‏گاه پیش از این سابقه و امکان نداشته است.
× آلودگى‏هاى سمى: شرکت‏هاى فعال تولید تراشه‏هاى کامپیوتر در سانفرانسیسکو همواره خواهان آنند تا فعالیت خود را برخلاف صنایع مرگبارآلوده‏ساز، صنعتى پاک معرفى کنند. اما تفاوت واقعى این دو صنعت آن است که مواد زاید حاصل از فعالیت این تراشه‏ها، نه در هوا که در زمین و آب نفوذمى‏کند. تولیدکنندگان تراشه‏هاى کامپیوتر بیش از دیگر صنایع، مسئول انباشت گورستان‏هاى زباله هستند. اساساً تولید این تراشه‏ها نیازمند مصرف آب‏به میزان بسیار بالایى است که علاوه بر مصرف، با آلوده ساختن شدید لایه‏ها و سفره‏هاى زیرزمینى همراه است. به عبارت دیگر، هنگامى که زمین باکمبود آب آشامیدنى سالم روبه‏رو مى‏شود، تولید این تراشه‏ها به یکى از تهدیدهاى اساسى زمین تبدیل مى‏شود.
× تجارت الکترونیکى: فشار شدید دولت ایالات متحده بر نظام تجارت جهانى به منظور منع هرگونه مالیات و تعرفه بر تجارت الکترونیکى، یکى ازخودخواهانه‏ترین و منفعت‏طلبانه‏ترین رفتارهاى این دولت در طول تاریخ است. بى‏شک تجارت الکترونیک معاف از مالیات، به معناى ضربه‏اى مرگباربر کل نظام خرده‏فروش سنتى و نظام‏هاى کوچک تجارى به ویژه در کشورهاى جهان سوم است. به عبارت دیگر، این روند مى‏تواند به پایان فعالیت‏ده‏ها هزار کسب و کار بینجامد که بقایشان نیازمند حضور فیزیکى است.
بى‏تردید کامپیوترها نقشى اساسى در گسترش و قدرت یافتن بى‏حد و حصر نظام قدرت شرکت‏ها داشته‏اند. در واقع، شرکت‏هاى فراملى مدرن‏نمى‏توانند بدون وجود چنین ابزارى، بدین شکل در تمام طول شبانه‏روز هزاران فروشگاه شبکه‏اى خود را با چنین سرعتى کنترل کنند. در سایه چنین‏امکاناتى است که این شرکت‏ها مى‏توانند همواره میلیاردها دلار سرمایه خود را بدون آن‏که دولت‏ها متوجه آن شوند، به میل خود انتقال دهند.
پس به راستى این چه نوع انقلابى است؟ صرف استفاده از عبارت "قدرت"، بى‏شک قضاوتى نادرست درباره نتایج و پیامدهاى اجتماعى، سیاسى واقتصادى این انقلاب است. اما به راستى چه کسى از این انقلاب سود مى‏برد؟ و یا این‏که بهتر است بگوییم چه کسى سود بیشترى مى‏برد؟ این سؤال به‏مثابه طرح مالیات بوش مى‏ماند. او مى‏گوید که همگى از این طرح جدید سود مى‏برند. اما من شهروند آمریکایى در پایان سال ممکن است در نتیجه‏این طرح 300 دلار از دولت بازپس گیرم اما او و دوستانش بى‏شک همه ساله میلیون‏ها دلار عایدشان مى‏شود. این دقیقاً شبیه انقلاب کامپیوتر است. دراین انقلاب نیز نه بازیگران کوچک که بازیگران مطرح بیشترین سود عایدشان مى‏شود. شبکه‏هاى کامپیوترى جهان با تسهیل نمودن روندتمرکزگرایى و با قدرت بى‏حساب و کتاب به دست آمده‏شان، بیشترین سود را عاید خود مى‏سازند. این بدین معنا نیست که بیاییم و کامپیوترها را کناربگذاریم، بلکه بدان معناست که باید در استفاده از این عبارت که کامپیوترها به اختیارات و قدرت ما افزوده‏اند، تأمل بیشترى نماییم.



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : مشهد 118 | نظرات دیگران [ نظر]


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    فائزه و چهار تن از اعضای خانواده هاشمی دستگیر شدند
    ری شهری: هاشمی پیگیری پرونده مهدی هاشمی را مصلحت نمی دانست
    نقش انگلیس در اغتشاشات اخیر
    صحنه گردانان غایب اغتشاشات اخیر
    ما امروز به انتظار شهادت نشستهایم
    [عناوین آرشیوشده]


    border="0" ALT="Google" align="absmiddle">